با اجرایی شدن آتشبس در لبنان، طبیعی بود شاهد جدال بر سر این باشیم که چه طرفی نفع بیشتری از آن برده و برایند هزینه و فایده، کفه ترازو را به نفع کدام یک از طرفین توافق سنگینتر کرده است.
برای پاسخ به این پرسش میشود دو رویه را پیش گرفت. رویه نخست این است از پیش تصمیممان را گرفته باشیم و با سوگیری، بیتوجه به نتیجه آنچه واقع شده، طرفی که با آن همدل هستیم را پیروز میدان تلقی کنیم و برایش کف و هورا بکشیم. رویه دوم اما این است سوگیریها را تا حدممکن کنار بگذاریم و سنجه خودمان را روی آنچه در «میدان» واقع شده قرار دهیم. به قول سیدحسن نصرالله، دبیرکل فقید حزبالله لبنان، میگذاریم میدان سخن بگوید و بعد از آن میآییم تا آنچه در میدان واقع شده را تفسیر کنیم».
با پیش گرفتن شیوه دوم و با نگاه به میدان و عناصر مهم درگیر در آن، یعنی مردم و وضعیت افکار عمومی طرفین توافق تا حدود زیادی میتوان به پاسخ پرسشی که در ابتدا طرح شد، رسید. به عنوان مثال هنوز چند ساعتی از اعلام آغاز آتشبس ۶۰ روزه و اجرایی شدن آن از ساعت ۴ بامداد به وقت بیروت نگذشته است که مردم جنوب لبنان شال و کلاه کرده، استارت ماشینشان را زدهاند و با برافراشتن پرچم حزبالله و نشان دادن علامت پیروزی، به سمت خانه و کاشانهشان روانه شدهاند. در این میان نمیشود از وجه نمادین برخی تصاویر و ویدئوهای خام شهروندان لبنانی در مسیر بازگشت، در ترسیم واقعیت این معادله بهراحتی صرفنظر کرد و آنها را نادیده گرفت. برای نمونه در برخی از این تصاویر، شور و شوق بازگشت به خانه آنقدر برای لبنانیها بالا بود که همان گرگ و میشی که ساعت شروع آتشبس اعلام شده بود، خودشان را به خانههایشان رسانده بودند و در حالی که هنوز مرکاواهای ارتش رژیم اسرائیل در خاک لبنان حضور داشتند، با آنها سلفی میانداختند و علامت پیروزی نشان میدادند.
انعکاس و انتشار انبوه تصاویر مردم در حالی که پرچم حزبالله و تصاویر شهدا و رهبر فقیدشان سیدحسن را به دست گرفته و خوشحالیشان را جشن میگیرند، واقعیت غیرقابل انکاری است که بسیاری از آنها از لنز دوربین خبرنگاران غربی ثبت و ضبط شده است. این خوشحالی و این موج رضایت نزد افکار عمومی لبنان برای آتشبس مسئلهای است که تحلیلگران نیز آن را به عنوان مصداقی آشکار در ناکامی رژیم صهیونیستی در تحقق اهدافش در تجاوز ۶۳روزهاش به لبنان در نظر میگیرند. کما اینکه برخی رسانههای عبریزبان در واکنش به این تصاویر، زبان به طعن و کنایه باز کرده و گفتند: «همه تصاویر از [بازگشت آوارگان] لبنان است، بدون [تصاویری از] بازگشت شهرکنشینان [اسرائیلی] به خانههایشان! آیا این پیروزی است؟».
حس بغضآلود پیروزی با جای خالی نصرالله
این تصاویر اما نباید دلیلی برای کوچکانگاری برخی تلخکامیها و ضرباتی باشد که صهیونیستها به جامعه لبنان و حزبالله وارد کردند. به یقین آنچه بیش از همه سبب شد احساس پیروزی در جامعه لبنانی با بغضی گلوگیر همراه باشد، از دست دادن رهبری مجاهد در این جنگ، یعنی سیدحسن نصرالله است. کوچکنمایی نکردن ضربات رژیم مسئلهای بود که خود شهید نصرالله نیز در ماجرای عملیات تروریستی پیجرها به آن اشاره داشت و شیخ نعیم قاسم نیز درخصوص حملات صهیونیستها در حذف کادر فرماندهی حزبالله و بهویژه به شهادت رساندن دبیرکل فقید حزبالله و جانشینش یعنی سیدهاشم صفیالدین به آن تأکید کرد. علاوه بر اینها نباید فراموش کرد در این دو ماه و سه روز تجاوز مستقیم صهیونیستها به لبنان، چیزی بیش از ۳هزارو۶۰۰ لبنانی به شهادت رسیدند و چند هزار نفر از غیرنظامیان نیز مجروح شدند. علاوه بر اینکه رژیم تا آنجا که توانست روستاها و سکونتگاههای مردم در جنوب را تخریب کرد تا هزینههای بازگشت را برای مردم این مناطق بالا ببرد و آنها را تصمیمشان برای بازگشت منصرف کند.
یک تصمیم غیورانه برای کم کردن فشار تهاجم به غزه
با وجود همه این خسارتها و غم بزرگی که سنگینیاش را بیش از همه از فقدان سیدحسن نصرالله میگرفت، مردم و حزبالله حالا بیش از هر زمانی میتوانند سرشان را بالا بگیرند و به رهبرشان، مجاهدانشان و مردم مقاومشان ببالند. مهمترین دلیلش نیز این است این مقاومت اسلامی لبنان بود که از فردای طوفانالاقصی تصمیم گرفت مستقیماً دشمن صهیونیستی را به خود مشغول کند تا فشار نسلکشی از روی مردم غزه، کم و کمتر شود. سیدحسن نصرالله در نخستین سخنرانیاش پس از آغاز نبرد علیه صهیونیستها که از هشتم اکتبر شروع شد، گفت: «روز شنبه ۷ اکتبر دشمن نیروهایش را از مرز لبنان خارج کرد تا آنها را به غزه ببرد، آنهم در حالی که روحیهشان را باخته بودند. عملیات مقاومت لبنان اما دشمن را مجبور کرد نیروهایش را نه تنها در مرز نگه دارد بلکه به تعدادشان نیز اضافه کند. جبهه لبنان بخش زیادی از نیروهای دشمن را فرسوده کرد؛ نیروهایی که قرار بود به غزه حمله کنند».
این غیرت به خرج دادن و پا به میدان گذاشتن در حالی بود که عملیات هفتم اکتبر به اذعان تمام کشورهای محور مقاومت بدون مشورت با آنها انجام شده بود و چه بسا میشد همانطور که سیدمقاومت به آن اشاره کرد صرفاً به همبستگی سیاسی و تظاهرات حمایتی بسنده کرد، ولی نتیجه آن به قول نصرالله این میشد: «اسرائیلیها در مرز شمالی راحت بودند و نیروهایش به غزه میرفتند. جبهه لبنان توانست یک سوم ارتش صهیونیستی را به مرز شمال فلسطین هدایت کند در حالی که قرار بود این نیروها به غزه اعزام شوند».
جریان رسانهای صهیونیستی درصدد دستاوردسازی از این آتشبس برای اسرائیل است. این تلاش در حالی است که این رژیم صهیونیستی بود که آمریکاییها را برای مذاکرات با بیروت پیش انداخت و پیشنهاد اولیهاش نیز به منظور اجرای قطعنامه ۱۵۵۹ برای دست یافتن به چیزی بود که در میدان به آن دست نیافته بود. ولی با ایستادگی شگفتانگیز حزبالله در میدان، این پیشنهاد در نهایت نتانیاهو را مجبور به پذیرش قطعنامه ۱۷۰۱ و بازگشت به فضای پس از جنگ ۲۰۰۶ در لبنان کرد. اینها در حالی بود که سران رژیم صهیونیستی در روزهای ابتدایی تجاوز به لبنان از «نظم جدید در خاورمیانه» حرف میزدند.
نظر شما